در سنین کودکی ما توصیف هایی از خودمان را به عنوان روایتی از خود ارائه می کنیم و این واژهها و افکار به سرعت و برای سال ها در تجارب ما نفوذ میکنند (پاروت، ۱۹۸۴).
گردآوری و تالیف: دکتر پیمان دوستی
البته که این روایت از خودمان، می تواند مفید هم باشد و به تداوم خلاصهای از آنچه “من چه کسی هستم” کمک کند، زیرا به وسیله آن، تا اندازهای میتوانیم تجارب خود از تاریخچه مان را با محیط اجتماعی مطرح کنیم (کان و زیدلر[۱]، ۲۰۱۹؛ ترنیکه، ۲۰۱۰).
در این بین، اگر کسی چیزی در مورد ما بگوید که با داستان ما مطابقت نداشته باشد، از روایتمان دفاع میکنیم یا آن را به شیوهای که منطقی به نظر برسد تغییر می دهیم، چرا که آنها به خلاصههایی برای عملکرد و رفتار ما به شیوهای خاص، تبدیل میشوند (پومورسکا و اوستاسفسکی، ۲۰۱۸[۲]؛ تامکینز[۳]، ۱۹۸۷). ادراک ما از این روایت ها، هرگز فقط یک احساس نیستند، آنها دقیقا همان چیزی هستند که به ما مربوط میشوند و درست مثل همه خلاصهها مستلزم چند خطای آشکار می باشند، یعنی با توجه به همه چیزهایی که در زندگی ما اتفاق می افتد، هر روایت تنها یکی از روایتهای احتمالی است (ترنیکه، ۲۰۱۰).
این تجربه انسان از خودش، به همراه توانایی تشخیص کلامی و اقدامهای خود، پیش شرطی برای رفتارهای متاثر از قاعده پیچیده هستند (بارنز-هولمز و همکاران، ۲۰۰۱). ما انسانها میتوانیم اعمال خود، دیگران یا دیگر رویدادها را در تعدادی از چارچوبهای ارتباطی مختلف مانند “این عمل زودتر/ دیرتر از آن است (چارچوب بندی زمانی)”، “این عمل متضاد آن است (چارچوب بندی متضاد)”، “این عمل بیشتر از آن است (چارچوب بندی مقایسهای)”، و “این عمل از آنجا (چارچوب بندی چشم انداز)” قرار دهیم و بر اساس این چهارچوب بندی، ما قواعدی را به صورت صریح یا ضمنی تحت عنوان قواعد-خود برای عمل در شرایطی خاص ایجاد کنیم که به رفتار صورت گرفته، رفتار متاثر از قاعده گفته می شود (پومورسکا و اوستاسفسکی، ۲۰۱۸؛ بارنز-هولمز و همکاران، ۲۰۰۶).
سفارش کتاب یادگیری RFT
در واقع، قاعده میتواند رفتار و پیامدی را مشخص کند که فعلا وجود ندارد و شخص قبلا آن را به همان شکل تجربه نکرده است (اشلینگر، ۱۹۹۰)، چرا که یک قاعده، شنونده را به یک شبکه ارتباطی مرتبط میکند که عملکردهای محرکهایی که مربوط به آن شبکه هستند را، منتقل میکند (بارنز-هولمز، هیز، دایموند و اوهورا، ۲۰۰۱؛ اوهورا، بارنز-هولمز، راچ و اسمیتز، ۲۰۰۴). اساس این پدیده، اغلب به عنوان توانایی ارتباط دادن دو موضوع و روابط بین این موضوع ها توصیف میشود (هولیوک و تاگارد، ۱۹۹۷؛ گنتر، باودل، وولف و بورونات، ۲۰۰۱). طبق نظریه چهارچوب ارتباطی[۴]، رفتار انسانی می تواند تحت تاثیر توانایی ساخت همانندی ها، قاعده ها، و پیروی از قاعده ها قرار گیرد و آنچه یک فرد در یک موقعیت خاص احساس میکند، همانند تاریخچه او در ارتباط با محرکهای مشابه است (ترنیکه، ۲۰۱۰).
با توجه به آنچه تا کنون گفته شد، به زبانی ساده، ما روایت هایی از خود می سازیم که بر اساس ادراکی که از این روایت ها داریم، اعمال خود، دیگران یا رویدادها را با چهارچوب بندی های ارتباطی مختلف مرتبط می کنیم. همچنین ما قواعدی برای خود می سازیم و در موقعیت های خاص با پیروی از این قواعد، به شیوه ای خاص رفتار می کنیم و آنچه ما در یک موقعیت خاص احساس می کنیم، تحت تاثیر تاریخچه ما در ارتباط با محرک های مشابه است.
[۱]. Kahn & Zeidler
[۲]. Pomorska & Ostaszewski
[۳]. Tomkins
[۴]. Relation Frame Theory