ایجاد شفقت میتواند روشی برای متعادل کردن هیجانهای ما به شیوهای مفید باشد که احساس بهزیستی ما را افزایش میدهد. بنابراین باید به این فکر کنیم که شفقت چیست، زیرا این همان چیزی است که به ما کمک میکند تا سیستمهای خود را به تعادل برسانیم و سیستم تسکین دهندهای که به آن اشاره شد را تحریک کنیم. اکنون، شفقت را میتوان از جهات مختلفی تعریف کرد.
منبع: دکتر پل گیلبرت
مترجم: دکتر پیمان دوستی
به عنوان مثال، دالای لاما که رئیس بودیسم تبت است، آن را “حساسیت به رنج خود و دیگران، با آرزو و تعهد عمیق برای تسکین رنج”، تعریف میکند. یکی از راههایی که میتوانیم در مورد شفقت فکر کنیم (و روشهای مختلفی وجود دارد) این است که ببینیم این جنبهها، از جنبههای مختلف ذهن ما ساخته شدهاند. من بین مشخصهها و مهارتها تمایز قائل هستم.
مشخصهها و کیفیت های شفقت
اولین مشخصه و کیفیت شفقتورزی شامل تصمیم گیری جهت تلاش برای شفقتورز بودن است. به عبارت دیگر، ما انگیزه داریم (میخواهیم) تا شفقتورزتر شویم و این موضوع را مطلوب میدانیم. میتوانیم تشخیص دهیم که خودِشفقتورز، یک خودِ شفابخش و تلاشی برای توسعه است.
دوم، سعی کنیم ذهن خود را آموزش دهیم تا نسبت به احساسها و افکارمان حساس شود. همچنین باید به نیازهای خود نیز، حساس شویم. اگر ما کاملا نسبت به درد، ناراحتی، خواستهها و نیازهای خود غیر حساس باشیم، خود-شفقتورزی مشکل میشود. بنابراین یاد میگیریم وقتی افکار و احساسها پدید میآیند، به آنها توجه کنیم. با این حال، حساسیت به این معنی نیست که ما فقط به مسائل واکنش نشان دهیم. برای مثال، اگر انتقاد ما را ناراحت میکند، ممکن است بگوییم نسبت به انتقاد حساس هستیم، اما واقعا منظور ما این است که در مقابل واکنشی خاص آسیب پذیر هستیم. حساس بودن به معنای “گشودگی و توانایی توجه و رسیدگی به شیوههایی خاص” است.
سوم، شفقت ما را ملزم میکند که از لحاظ هیجانی نسبت به رنج خودمان و دیگران گشوده باشیم. این بدان معنی است که از لحاظ هیجانی آن را لمس کردهایم و با رنج او همدردی[۱] میکنیم. همدردی یک واکنش هیجانی به هیجانها و حالات خودمان و دیگران است- اگر ببینیم کسی در مشقت و سختی است، برایمان ناخوشایند است. همچنین همدردی میتواند جابجا شود و از شکوفایی و بهزیستی دیگران، لذت ببریم.
چهارم، اگر بتوانیم با احساسها مدارا کنیم، میتوانیم در مقابل آنها گشوده باشیم. ما احساسهای گوناگونی داریم؛ گاه غمگین، عصبانی، مضطرب و گاهی شاد هستیم. هرچند، گاهی اوقات ما به احساسهای خود انتقاد میکنیم، یا سعی میکنیم از آنها فرار کنیم، پنهان شویم یا سرکوبشان نمائیم، اما وقتی شفقتورز میشویم میتوانیم یاد بگیریم که با احساسهایمان گشوده و مهربان باشیم، با آنها مدارا کنیم و پذیرایشان باشیم. بنابراین یک جنبه اصلی شفقت، یادگیری چگونگی مدارا و کنار آمدن با آنها، آشنا شدن، و کمتر ترسیدن از احساسهایمان است. البته این بدان معنی نیست که نمیخواهیم احساسهای خود را نسبت به چیزها، برای افراد دیگر یا حتی خودمان تغییر دهیم. در واقع، ممکن است بتوانیم به خوبی این کار را انجام دهیم، اما بعید است که بتوانیم این کار را از طریق انتقاد، فرار یا سرکوب احساسها انجام دهیم؛ بلکه باید با آنها گشوده و مهربانانه روبرو شویم. همچنین میفهمیم وقتی با احساسهای خود روبرو میشویم، میتوانیم بازتاب بیشتری داشته باشیم- و این به ما کمک میکند تا رشد کنیم و همدلی[۲] نشان دهیم.
جنبه پنجم، همدلی نامیده میشود و این موضوع درباره نحوه فهمیدن و فکر کردن در مورد احساسها و افکارمان است. ما صریح، کنجکاو، و ماجراجو میشویم و میخواهیم بدانیم چرا آنچه احساس میکنیم را احساس میکنیم یا چرا به آنچه فکر میکنیم، فکر میکنیم تا همه چیز برایمان معنا پیدا کند. وقتی با دیگران همدلی میکنیم، سعی داریم از نگاه آنها درباره مسائل فکر کنیم؛ سعی میکنیم درک کنیم آنها ممکن است فکر و احساسی متفاوت با ما داشته باشند. برای نشان دادن همدلی، باید کارهایی را انجام دهیم. برای مثال، اگر کسی به شما آسیبی برساند، اما بدانید که تحت استرس زیادی قرار داشته است، ممکن است او را ببخشید: در این حالت شما همدلی نشان دادهاید.
مشخصه مهم ششم، محکوم و قضاوت نکردن است. برای مثال، یک ذهن پریشان ممکن است مملو از افکار محکوم کننده و انتقادگر از خودمان یا دیگران باشد. توسعه این موضوع با مهربانی و توجهآگاه بودن مرتبط است؛ ما از نقطه نظر یک مشاهدهگر میتوانیم از افکار و احساسهایمان آگاهتر شویم. ما سعی نمیکنیم آنها (افکار و احساسهایمان) را قضاوت کنیم، سرکوب کنیم، از ذهنمان بیرون کنیم، یا از آنها اجتناب کنیم. در عوض یاد میگیریم به آنها توجه کنیم اما بر اساس احساسهایمان رفتار نکنیم.
به یاد داشته باشید که این تواناییها میتوانند در مراحلی کوچک و مرحله به مرحله توسعه پیدا کنند. همه اینها با احساس ملایمت و تمایل واقعی برای رهایی از رنج و افزایش رشد و شکوفاییِ ما پیوند خوردهاند.
[۱]. Sympathy
[۲]. Empathy