دانستن این موضوع که هر دوی شما درد میکشید، اولین قدم در بازسازی رابطه است. وقتی یک زوج به من مراجعه میکنند، جلسه اول را با یک سخنرانی کوچک شروع میکنم، چیزی شبیه این: “مسلماً به اینجا آمده اید که درباۀ مشکلی که در رابطۀ خود دارید صحبت کنید و اینکه چطور میتوانید آن را حل کنید؛ اما قبلش مایلم کمی دربارۀ اینکه اولین بار چطور یکدیگر را ملاقات کرده اید و اینکه رابطۀ شما قبل از شروع مشکلات چطور بوده است بدانم. سپس این سوالات را از آنها میپرسم:
منبع: کتاب درمان پذیرش و تعهد با عشق، نوشته دکتر راس هریس، ترجمه دکتر پیمان دوستی و همکاران
سفارش کتاب درمان پذیرش و تعهد با عشق
- چطور با هم آشنا شدهاید؟ اولین ملاقات شما چگونه بود؟
- بیش از همه جذب چه چیز یکدیگر شدهاید؟ جذابترین چیزی که توجه شما را جلب کرد چه بود؟
- چه چیزهایی در همسرتان برایتان جذابتر بود؟
- از انجام چه کارهایی با هم لذت میبردید؟
- همسرتان چه کارهایی را انجام میداد تا اوقات خوبی را با هم داشته باشید؟
- لذت بخشترین روزی که با هم گذراندهاید را توصیف کنید. در آنروز کجا بودهاید؟ چهکاری میکردید؟ چطور تعامل داشتید؟ دربارۀ چه موضوعاتی حرف میزدید و چه کارهایی انجام میدادید؟ زبان بدن شما چگونه بود؟
- آیا برای روزهای گذشتۀ رابطه، دلتنگ هستید؟
- بزرگترین نقطۀ قوت همسرتان چیست؟
این یک فن آگاهانه است. زوجهایی که به من مراجعه میکنند در شرایط کشمکش و تضاد و تنش هستند. هر دو گرفتار داستان “تقصیر دیگری است” هستند. هر دو آسیب دیدهاند و احتمالاً خیلی چیزهایی که قبلا آنها را به هم نزدیک میکرده را از دست دادهاند. این سوالها، لحظهای آنها را گرم، ملایم، پراحساس و به خاطرات وصل میکند. به محض اینکه شروع به پاسخ دادن میکنند، به وضوح میبینید که آرام میشوند. لحنشان نرم، اخمهایشان محو و روی صندلیهایشان فرو میروند (صورتها نرم میشود). یا عمداً به طرف هم میچرخند، به یکدیگر نگاه میکنند و گوش میدهند. یک نفر یا هردوشان ممکن است لبخند بزند یا گریه کند. دیدن این صحنه دلگرمکننده است. آنها خودبهخود حس ارتباطشان را باز مییابند.
افسوس همیشه این اتفاق نمیافتد. گاهی یکی از زوجین به شیوهای ناکارآمد پاسخ میدهد: “من چیزی به یاد نمی آورم” فکر نمیکنم تاکنون از باهم بودن لذت برده باشیم” یا “ما هرگز روزهای خوبی باهم نداشتهایم، حتی در روز عروسی، ما درحال مشاجره بودیم” و در مواقعی یکی از زوجین به گرمی و با علاقه حرف میزند اما طرف مقابل به جایی خیره میشود، یا با بیاعتنایی، لبخندی تمسخرآمیز میزند و با بیحوصلگی نگاه میکند. اینگونه پرسشها و پاسخها، اطلاعات زیادی را مهیا میکنند.
بنابراین لحظه ای وقت بگذارید و این سوالات را به خودتان پاسخ دهید. برگردید به سوالها و برای چند دقیقه عمیق به آنها فکر کنید. روش بهتر این است که پاسخها را در دفتری یادداشت کنید و همینطور که این کار را انجام میدهید به احساسات خود توجه کنید:
- آیا میتوانید حس صمیمیت یا قدردانی نسبت به همسر خود داشته باشید؟ یا اینکه فقط او را به عنوان یک بار سنگین، مانع یا عذاب میبینید؟
- وقتی به نقاط قوت و جنبههای مثبت همسرتان فکر میکنید چه اتفاقی میافتد؟ آیا او را متفاوت میبینید؟
- آیا تنها روی نواقص و ضعفهای او تمرکز کردهاید و به سختی میتوانید ویژگیهای مثبت او را پیدا کنید؟
پاسخ شما اطلاعات مهمی را در اختیارتان میگذارد. اگر هیچ یک از احساسات صمیمیت، محبت یا قدردانی را نسبت به همسرتان نداشته باشید، احتمالا دچار درد فراوانی هستید. صمیمیت و علاقۀ شما در زیر لایههای خشم، رنجش، آسیب، ترس و ناامیدی دفن شده است. اگر این چنین است به خود سخت نگیرید. سرزنش کردن خود، فقط درد شما را بیشتر میکند. به جای سرزنش، برای یک لحظه اعتراف کنید که در حال صدمه خوردن هستید. با مهربانی و به دقت، به خودتان حرفهایی را بگویید، که احتمالا به بهترین دوستتان زمانی که درد مشابه دارد میگویید.
از سوی دیگر، اگر این تمرینها دوباره شما را نسبت به همسرتان مشتاق تر کرد، به چگونگی احساسات خود توجه کنید. با تغییر نگرش نسبت به همسرتان از یک منظر مثبت، ببینید چه حسی پیدا میکنید؟