
نگاهی نو به جایگاه تشخیصی اختلال شخصیت مرزی (BPD) در روانپزشکی معاصر
دکتر پیمان دوستی
اختلال شخصیت مرزی (Borderline Personality Disorder یا BPD) یکی از پیچیدهترین و در عین حال بحثبرانگیزترین تشخیصها در روانپزشکی مدرن است. با توجه به همپوشانی زیاد علائم آن با اختلالات مرتبط با تروما مانند اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و اختلال استرس پس از سانحه پیچیده (CPTSD)، برخی از متخصصان پیشنهاد میکنند که BPD نه بهعنوان یک «اختلال شخصیت»، بلکه بهعنوان واکنشی پیچیده به آسیبهای مزمن هیجانی و بینفردی در دوران رشد طبقهبندی شود.
این پیشنهاد بحثهای عمیقی را در میان پژوهشگران و درمانگران برانگیخته است. در این مقاله، به بررسی دیدگاههای موافق و مخالف این رویکرد، یافتههای پژوهشی اخیر، و تأملی بر پیامدهای بالینی این طبقهبندی جدید میپردازیم.
همپوشانی بالینی میان اختلال شخصیت مرزی (BPD) و اختلالات تروما (مرتبط با آسیب)
تجربههای آسیبزا در دوران کودکی (مانند غفلت عاطفی، روابط ناایمن با والدین، سوءاستفاده جسمی و یا جنسی) بهعنوان یکی از عوامل مهم در شکلگیری BPD مطرح هستند. برخی منابع تخمین میزنند که بین ۳۰ تا ۸۰ درصد افراد مبتلا به BPD سابقه مستقیم تروما دارند (Scientific American, 2023).
از منظر بالینی نیز، شباهتهای قابلتوجهی میان BPD و اختلال استرس پس از سانحه پیچیده (CPTSD) وجود دارد. هر دو اختلال با مواردی مانند نوسانات خلقی، اختلال در تنظیم هیجانی، مشکلات در روابط نزدیک، و تجربه مزمن احساس بیارزشی همراه هستند (Karatzias et al., 2017). با این حال، CPTSD بیشتر با بیحسی هیجانی، اجتناب از تحریکات مرتبط با تروما، و اختلال در خودپنداره مزمن همراه است، در حالی که BPD بیشتر با رفتارهای تکانشی، ترس از رهاشدگی، و احساس پوچی برجسته میشود.
دیدگاه موافق: بازتعریف BPD بهعنوان اختلالی مبتنی بر تروما
برخی از متخصصان حوزه سلامت روان مانند دکتر کارن ویلیامز، معتقدند طبقهبندی BPD بهعنوان نوعی اختلال تروما میتواند به کاهش انگ اجتماعی آن کمک کند. از دیدگاه آنها، برچسب “اختلال شخصیت” نه تنها بار منفی زیادی دارد، بلکه بهنوعی افراد را ذاتاً معیوب یا ناتوان در نظر میگیرد (The Guardian, 2024). در مقابل، طبقهبندی بر مبنای تروما، آسیبدیدگی روانی را در زمینه تاریخی، بینفردی و محیطی درک میکند.
این رویکرد همچنین میتواند راه را برای استفاده از مدلهای درمانی مبتنی بر دلبستگی، شفقت (CFT)، و درمانهای تروما-محور مانند EMDR، درمان متمرکز بر دلبستگی (ABFT)، و یا CPTSD-informed therapies هموارتر کند.
دیدگاه مخالف: دفاع از تمایز BPD از اختلالات تروما
در سوی دیگر ماجرا، روانپزشکانی مانند پروفسور اندرو چانن هشدار میدهند که بازتعریف BPD بهعنوان اختلال تروما، ممکن است باعث نادیده گرفتن جنبههای متمایز این اختلال شود. به گفته آنها، همه افراد مبتلا به BPD الزاماً سابقه تروما ندارند، و این اشتراک صرف میتواند باعث تداخل در تشخیص و درمان مؤثر شود (The Guardian, 2024).
همچنین، از نظر برخی منتقدان، تغییر نام یا طبقهبندی، بدون تغییر اساسی در نحوه مداخله و آموزش بالینی، ممکن است صرفاً تغییری سطحی باشد. تمرکز آنها بر درمانهای ساختاریافته و مؤثری مانند درمان دیالکتیکی رفتاری (DBT)، طرحواره درمانی (ST)، درمان پذیرش و تعهد (ACT)، درمان متمرکز بر شفقت (CFT) و به طور کلی درمانهای مبتنی بر مایندفولنس (ذهنآگاهی) و تنظیم هیجان باقی میماند.
شواهد پژوهشی: متمایز یا همپوشان؟
پژوهشها در سالهای اخیر بهطور فزایندهای سعی کردهاند تمایز یا همپوشانی BPD و CPTSD را بهصورت آماری و تجربی بررسی کنند. در مطالعهای توسط Knefel و همکاران (۲۰۲۲)، مدل ساختاری سهعاملی (که شامل BPD، PTSD، و CPTSD بود) بهترین برازش را با دادهها نشان داد؛ این یافته از تمایز مفهومی میان این اختلالات حمایت میکند.
همچنین در پژوهشی دیگر مشخص شد که اگرچه CPTSD و BPD میتوانند همزمان وجود داشته باشند، اما الگوهای نشانهای متفاوتی دارند، بهویژه در حوزههایی مانند تکانشگری، ناامنی در دلبستگی، و هویت ناپایدار (Zanarini et al., 2021).
جمعبندی: نیاز به دیدگاهی تلفیقی
در مجموع، به نظر میرسد که BPD و اختلالات ناشی از تروما، نه یکسان، بلکه همپوشان و مرتبط هستند. اگرچه رویکرد مبتنی بر تروما میتواند به کاهش انگ و بهبود همدلی با افراد کمک کند، اما نباید منجر به نادیدهگرفتن ویژگیهای خاص اختلال شخصیت مرزی شود.
رویکردی تلفیقی که هم ریشههای تروما و هم الگوهای شخصیتی را در نظر بگیرد—مانند ترکیب درمانهای مبتنی بر پذیرش، دلبستگی، طرحوارهدرمانی و ذهنآگاهی—میتواند نقطه تعادل مؤثری برای تشخیص و مداخله بالینی باشد.